برای دانلود فهرست و مقدمه بر روی روان شناسی عقده های روانی کلیک کنید.
عُقده را بگشاده گیر ای منتهی
عقده سخت است بر کیسه تهی
(مولوی)
فتادند در عُقده پیچ پیچ
که در حل آن ره نبردند هیچ
(سعدی)
چنین گر عُقدهای در کارم از افلاک خواهد شد
سر پا رشته عمرم گره چون تاک خواهد شد
(ملامفیدبلخی- ازآنندراج)
عقده، محصول فشارها و ناراحتیهای روانی و فکری، رنجهای شدید درونی ناشی از امیال سرکوفته است. به عبارت دیگر مجموعه ی گرایش های ناخودآگاه که حالات، رویاها، رفتار و کردارهای شخصی را نشان میدهد، عقده نامیده میشود.
آمارهای تکاندهنده کشورهای پیشرفته صنعتی درباره تعداد روزافزون بیماران عصبی و روحی مبتلا به انواع عقده های روانی از جمله عقده حقارت، نشانده نده این واقعیت است که پیشرفت علم و پیروزی های اعجاب برانگیز تکنولوژی به تنهایی و بدون پشتوانه ی دیانت و ارزشهای الهی، اخلاقی و فضایل معنوی، قادر به تامین سعادت و آرامش باطنی بشر نیستند.
این اصطلاح عقده (Complex) که ابتدا توسط بلوئر عنوان شد به وسیله زیگموند فروید و سایر روانکاوان مورد قبول واقع گردید و در سالهای 1920- 1930 با استقبال عموم قرار گرفت.
در واژه شناسی روان کاوی این اصطلاح، ترکیبی از ویژگیها، خصوصیات، تمایلات، هیجانات، احساسات و کردارهای عاطفی متضاد فردی است که همواره در ضمیر ناخودآگاه باقی می ماند و مجموعه ای کلی به صورت تفکیک ناپذیر سازمان مییابد و اجزاء وجودی شخص را تشکیل میدهد.
عقده ها در نخستین سالهای حیات در محیط خاص انسانی هر فرد به وجود می آیند و در ریشه و سرمنشاء آنها همواره با دو قطب متضاد عشق- کینه روبرو میشویم.
عقده ها به طور عادی بیماریزا محسوب نمی شوند لکن بر اثر ندانم کاریها، سهلان گاری ها، خودکامگی ها، استبداد و جهل والدین و یا مربیان مسئول تربیت کودکان، زمینه بوجود آمدن عوارض ثانوی، رشد و شیوع چنین بیماری را فراهم می سازند. بدیهی است اگر راه حل طبیعی و معقول برای کودک در نظر گرفته نشود، اختلالاتی به صورت احساس عقده در خلق و خوی او بوجود می آید که استمرار یافتن و مزمن شدن آن در دوران بلوغ به صورت عقده حقارت تبدیل می شود.
بنابراین وقوع هر رخداد و رفتار منفی و سرکوبگر تاثیرگذار در زندگی دوران طفولیت، میتواند در آینده ی او تبدیل به انواع عقده روانی شود. برای مثال: هنگامی که نوزادی به دنیا می آید ممکن است تاثیرات متفاوتی بر هر یک از اعضاء خانواده برجا بگذارد و منش و خلق و خو و نیز نگرش و برخورد آنها را دستخوش دگرگونی نماید. مادر طبعاً تمام توجه و محبت خود را به نوزاد معطوف و متمرکز میسازد و تا حدودی از کودک بزرگتر خود غفلت میورزد که همین امر موجب میشود تا فرزند ارشد نسبت به نوزاد نورسیده احساس رقابت و حسادت کرده و در برابر مادر خود جبهه گیری نماید زیرا احساس میکند که دستخوش بی توجهی و بی مهری قرار گرفته است. بدین ترتیب کودک در حالتی از احساسات متضاد میان عشق و نفرت قرار میگیرد و مضطرب، مشوش و بیقرار میگردد و گاهی از رفتن به مدرسه امتناع میورزد و یا به خودارضایی و یا شبادراری مبادرت میورزد و لذا اگر این علائم رفتاری کودک روانشناختی نشود و به صورت منطقی، عقلانی و هوشیارانه حل نگردد، زمینه ی «عقده مزاحم و ناخوانده» در ضمیر ناخودآگاه او ایجاد می شود که آینده ی او را دچار مشکلات روحی و روانی می سازد.
مهمترین و حساس ترین مرحله شکلگیری ارکان شخصیت، خصائص فردی و اجتماعی انسان مربوط به مرحله دوران هفت سالگی او میباشد که واکنش این رفتارها، کردارها، گفتارها و ذهنیت های تا حدود قابل توجهی متأثر از تربیت اکتسابی از محیط، نحوه ی آموزش، اعمال نفوذها و امر و نهی هاست و بخش دیگر آن مربوط به آثار و تبعات وراثت (ژنتیکی) میباشد. در این حال اهمیت و حساسیت چگونگی تربیت و زندگی دنیای کودکان نسبت به بزرگسالان، عمیقتر و بالاتر است. زیرا کارنامه و عملکرد تربیتی کودکان اعم از تجربه کردن، چگونه زیستن و تعامل داشتن با والدین و اطرافیانشان در دوران هفت سالگی یعنی در مرحله اول حیات بویژه بین پنج تا شش سالگی شکل و رشد پیدا کرده و در ضمیر ناخودآگاه او تثبیت و ذخیره میشود و بدین ترتیب سرنوشت آینده او را تا کهنسالی رقم میزند.
علیرغم اینکه خلق و خوی و منش اشخاص از لحاظ وراثت (ژنتیکی) با یکدیگر متفاوت هستند، لکن از لحاظ اکتسابی تربیت صحیح، عدم ایجاد بحرانهای روحی عاطفی، برخوردهای معقول و سنجیده و پرهیز از محروم کردن کودک از حقوق اولیه و طبیعی خود میتواند متضمن ساختار شخصیت سالم و مطلوبی را در دوره جوانی، میانسالی و کهنسالی برای او به ارمغان داشته باشد. اما برخلاف آن اشخاص نامتعادل عقدهای، از نظر روحی و روانی، افرادی منفی گرا و بزه کار که قربانی خودکامگی ها، جهل و استبداد و نیز فقر فرهنگی و تربیتی والدین میباشند، بدیهی است اغلب چنین کودکانی عقدهای در سنین بالاتر و بزرگسالی تصمیم میگیرند که با ساختارشکنی ها از هر راه ممکن برای جبران کمبودهای بوجود آمده از دوران کودکی و نوجوانی خود، مرتکب ناهنجاریهای رفتاری افراطی و انتقام گرفتن بشوند تا بدین وسیله عقده های سرکوفته خود را استتار کرده و سپس به هر قیمتی که شده به اهداف خود دست پیدا کنند و موجبات تشفی خویشتن را فراهم سازند و یا از سوی دیگر ممکن است چنین افرادی راه دیگری را انتخاب نمایند و آن انزواگرایی، گوشهگیری، افسردگی، اعتیاد یا توهم گرایی و …، میباشند.
اگر ما در دوران زندگی بزرگسالی از نظر روحی و روانی و فکری سالم و طبیعی، سعادتمند و موفق میباشیم و نیز در روابط خود با سایرین با عشق و محبت، احترام و یا برعکس کینه توزانه و انتقامجویانه نسبت به دیگران برخورد میکنیم، بخاطر این است که بخش اعظم زیرساختهای شخصیت و منش ما مرتبط به نحوه تربیت و رفتار اولیه توسط والدین و یا مربیان امر در دوران طفولیت ما میباشد.
خاطر نشان می سازد نظامهای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به ویژه دو نظام طبقهبندی شده مهم و معتبر تحت عناوین (DSM)[1] و (ICD)[2] بر اساس سازمان جهانی بهداشت به شرح زیر تدوین و اختصاص یافته است:
1- تعریف اختلالات روانی بر مبنای طبقه بندی (DSM):
رفتار بالینی که نشانگر پریشان حالی (نشانه دردناک بودن)، ناتوانی و یا از دست دادن آزادی و استقلال، داشتن درد و رنج و افزایش خطر مرگ.
2- تعریف اختلالات روانی بر مبنای طبقه بندی (ICD):
وجود مجموعه ای از علائم و رفتارهایی که از نظر بالینی قابل تشخیص باشند. این علائم اغلب در ارتباط با اختلالات و پریشان احوالی در انجام فعالیتها و وظائف محوله شخصی فرد بیمار می باشند.
[1] ) Diagnostic and Statistical manual of Mental Disorders.
[2] ) International Classification of Diseases.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.