برای دانلود مشخصات و فهرست بروی هیپنوتیز ، علم روز کلیک کنید.
پیدایش و تعریف هیپنوتیزم:
دکتر وان پلت سیدنی جیمز هیپنوتیزور نامدار و سر دبیر مجلّه “مدیکال هیپنوتیزم” در انگلیس در کتاب “اسرار هیپنوتیزم” چنین تعریف میکند: هیپنوتیزم، عبارت است از “تمرکز فوق العاده ذهن” “super concentration”بنظر نگارنده، هیپنوتیزم، خواب مصنوعی است.اسم صحیح و جدید این حالت خاصّ، تمرکز فوق الهاده ذهن می باشد این حالت خاص ذهنی را دراویش و عرفا ، جذبه و یا خلسه می گویند.
واژه “هیپنوتیزم”، از ریشه ی یونانی “hypnos” به معنی خواب کردن گرفته شده است و معنی اصطلاحی آن ،حالت شبه خوابی است که با تلقین و به طور مصنوعی در دیگران می توان آن حالت را ایجاد کرد.بدین ترتیب شخص هیپنوتیزم کننده را ممکن است “هیپنوتیست، خواب کننده و هیپنوتیزکار، عامل، خوابگر، هیپنوتیزور، و شخص هیپنوتیزم شونده را خواب رو، سوژه، معمول، خواب شونده، مدیوم” نامید.
دکتر فرانس آنتوان مسمر که اهل اتریش بود،در سال 1776 میلادی، پایاننامۀ دکترای پزشکی خود را در زمینۀ تأثیرات سیارات بر روی کالبد انسان ها، به رشته تحریر درآورد و معتقد بود که انسان و حیوان دارای مغناطیس حیوانی می باشند بنام “ماینه تیزم” و از طریق تمرکز میتوان این سیّاله را در بدن دیگران، ایجاد و متمرکز نمود و دکتر مسمر به عنوان پدر و کاشف پدیدۀ هیپنوتیزم در جهان شناخته شده و سرانجام در سال 1842 میلادی، یک پزشک جرّاح انگلیسی بنام جیمز برید ( James Braid 1860- 1785) نخستین بار برای پدیدۀ “خواب مصنوعی” کلمه “Hypnosis” را در سخنرانی خود بکار بُرد. بنظر مؤلف پیدایش پدیدۀ هیپنوتیزم را نمیتوان به طور قطع برای نخستین بار به قوم یا ملّتی در جهان نسبت داد، زیرا قدمت هیپنوتیزم، به خود انسان می رسد،انسان از آغاز خلقت یک هیپنوتیزور و این هنر یک ارثیه طبیعی و فطری او بوده و این حرفه هیپنوتیزم به کهن سالی خود تاریخ است و انسانهای اوّلیه و کهن، بدلیل عدم وجود مشکلات تمدّن،حافظۀ قوی و فکر بسیار روشن تری داشتند،امروز،تصّور زندگی در غار، بدون وجود ابتدائی ترین وسیله و اثاثیه حتّی روپوش و زیر انداز، در گرما و سرما، واقعاً غیر ممکن است، امّا، انسان کهن به مدد تمرکز فکر عالی و ورود در عالم خلسه، به آسانی، آن مشکلات را تحمّل میکرد و بهمراتب از ما خوشبخت تر بود؛ هنوز هم بعضی از مرتاضان هندی، به همان سبک، درون غارها، زندگی میکنند و لذّت میبرند.خوشبختی و بدبختی بستگی به شیوۀ زندگی و جامعهای دارد که شخص در آن رُشد میکند، در جوامع شلوغ که عناصر فرهنگی زیادی هم دارند، معمولاً انسان خوشبخت نمیشود و دارای یک دورۀ زندگی شیرین نمیگردد، زیرا از حقایق امور غافل میماند و زیبائی های واقعی زندگی را درک نمی نماید.در آغوش طبیعت، انسان به واقعیتها پی میبرد و اشکال طبیعت را در ذهن خود، زیر و رو و وارسی می نماید. طبیعت اسرار و اشکالی دارد که از چشم نامحرم پوشیده مانده، امّا یک فیلسوف، یک عارف، یک نقّاش و یک هنرمند، آن اسرار و اشکال زیبا را میبیند و در آثارش ترسیم مینماید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.